پیشگفتار:
بی گمان فرهنگ و تمدن ایرانی، از آغاز تاکنون استمراری بنیادی و پرتوان و پیوسته داشته است. این فرهنگ و نمودارهای فکری و معنوی آن، مانند حلقه های بهم پیوسته ی یک زنجیر می باشد. هر حلقه یا چند حلقه ی این زنجیر، توسط دانشمندان و هنرمندان و حکیمان و عارفان و به فراخور زمان و مکان و ذوق و سلیقه ی آنان ساخته و پرداخته شده است.
به ترتیبی که این دانه ها و حلقه ها پیراسته و آماده شده، پیوسته سازندگان هر عصر و دورانی، میراث بر تجربه ها و آموخته ها و داده های پیشینیان خود بوده اند و نمی توانسته اند از آن گنجینه بی نیاز باشند – اما همیشه برابر با زمان و مکان و در برخورد با فرهنگ ها و تمدن های دیگر، و در بازار پر رونق داد و ستدها، بر آن چه که از پیش به آنان رسیده، افزوده، و همین پویایی و عدم ایستایی و تعصب است که فرهنگی همیشه در حال تحول، زنده و نو را برای نسل بعدی بر جای نهاده اند.
اما در برخورد اندیشه ها و داد و ستد ها، این ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی است که عناصر نو و پویا و متحول و شگرف بشری را بیشتر به دیگر ملت ها و اقوام داده است. از سویی دیگر، آن چه را نیز که اخذ کرده، در این کوره ی گدازنده و توانمند، آن چنان ذوب کرده و آمیخته که چیزی دیگر، در ارزش و تازگی به در آمده است.
اما تمدن و فرهنگی که نیرومند، ریشه دار و اصیل و کهن روزگار، و هم چنین پویا بوده و در داد و ستد جهت باروری و رشد و شکوفایی آماده و دور از تعصب باشد، دوام می آورد. ایران کهن سال و دیرینه تاریخ، در طول زمان بسیار دراز – بسا که مورد تهاجم و تاخت و تاز اقوام و ملت های دیگر قرار گرفته و از دیدگاه نظامی شکست خورده و مهاجمان در آن به حکومت پرداخته اند – اما در برابر فرهنگ و تمدن سر شار و نیرومندش، چون به نسبت، همه ی مهاجمان در برابر آن ضعیف و فقیر بودند – به طریق وام گیری در آمده و به زی و کسوت فرهنگ ایرانی در آمدند.
در دوران های چنین حکومت هایی، فرهنگ و تمدن ایران، همچنان راهرو و پویای روش دیرینه بوده و هیچ گاه این زنجیره ی استوار فرهنگی در این سرزمین نگسسته است، بلکه هم فرهنگ و تمدن مهاجمان را در حد نیاز و به گزینی جذب کرده و هم اقوام مهاجم را در خود جای داده تا جایی که آنان خود پشتیبان و مروج این فرهنگ و تمدن و زبان شده اند.
از تهاجم هایی داستانی، اساطیری، تاریخی که مربوط به دوران پیشدادیان و کیانیان و مادها و هخامنشی ها و پارت ها و ساسانیان می شود، و پس از آن تازیان و اقوام گوناگون ترک – به ویژه مغول ها و اعقاب آنان تا همین اواخر – و یونانیان که پس از هخامنشی ها به ایران آمدند، همیشه این فرهنگ و تمدن و زبان ایرانی بوده که ملل و اقوام مهاجم را ایرانی مآب کرده است. اما چون عنصر غالب در اصول بنیادی تفکر و بینش ایرانی – پویایی و سازندگی و بالندگی بود، ماخوذاتی نیز داشته و چون فرهنگی به طور ذاتی رونده و سازگار است، پس از هر تهاجمی – زنده تر و پررونق تر شده است.
………………………………….
فهرست:
پیشگفتار
زرتشت، پیامبر و حکیم
– زرتشت از دیدگاه یک حکیم اشراقی، بیانی با راز و رمز، اشارات نو درباره ی زرتشت و همگونی با مدارک مکتوب ، آیا زرتشت یک مغ یا مجوس است؟
زرادشت
زندگی و اندیشه ی زرتشت
باورهای زروانی و مغان متقدم
نماد آتش
آتش کنایه ی معرفت، شناخت و شهود
آتش به عنوان معبود در توجیه عرفانی و تصوف، آتش زرتشت
بعثت و برگزیدگی، دو وجه فلسفی، نماد نور و آتش
مجوس
– مجوس، شناخت این واژه در شبه جزیره ی عربستان به عنوان پیرو دین زرتشت. واژه ی مجوس نزد مورخان قدیم غربی به مفهوم جادوگر، شناخت حکما و فلاسفه ی یونانی از مفهوم دوگانه ی مغ، با ذکر حکمای اشراقی از مجوس که اصحاب کفر و ثنویت بودند، تعدد شخصیت و زرتشت های مختلف، آیین مجوسی
مغان یا موبدان زمان ساسانیان و اندر دفاع از ثنویت مطلق
نماد آتش و نور، آتشکده، نورخدا، خراباد / خرابات
“هنوز آتش پارسی نمرده است”: احمد غزالی
دو گوهر همزاد
معانی که منظور نظر عرفا و شاعران بودند، مسألة ضدین در حکمت وعرفان
حکمت نوری و بینش اشراقی
نور در حکمت اشراق و ایران باستان
– نور در حکمت خسروانی، حکمت نور و مراتب آن نزد سهروردی و ایران باستان، شیخ محمود شبستری و مخالفت با اصلی که در اشراق، از ذات مطلق جز یکی صادر نمی شود، پژوهشی تطبیقی در عرفان و تصوف اسلامی و حکمت اشراق با فلسفه فهلویون و حکمت خسروانی
از نور تا ظلمت
– مراتب نور در حکمت اشراق و حکمت خسروانی، انواع نور، نمادهای صعودی و نزولی نور
مثل افلاتونی و جهان فروری، حکمت و عرفان چیست
– مثل افلاتونی یا جهان مثال ها و صور راستين جهان استومند و گیتیایی و جهان مینوی و
فروری
صور نوعيه، وهومن و انشاسپندان، فروهرها و انوار طيبه و روحانی
اصحاب نور، چگونگی ظلمت، مجوس و ثنویت و شرکت مشهور
زرتشت و حکمت نوری و نماد آتش و معراج
اشراق، روش رسیدن به شهود
مفاهیم اساسی و نمادی آتش، خره یا فر
آتش در اوستای نو، آتش در حکمت خسروانی، انواع آتش
نماد آتش و نور – ظلمت در حکمت خسروانی یا حکمت اشراق
انوار اسپهبدیه
فر یا خورنه، انواع فر
نظری درباره این کتاب دارید ؟